خطاطی

https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEiEDfGHvlSHbVYl22_4jRg0bogM7Ny5MYGX6QkbHAuUk-39VOQscj19AYhI1dIPy_pn-HBMFLenPzc8-WkYCHQhV1ggD-kvCWeMydihTfg7Qkpnnk_JNtqjBCCeqDVPrIdWIXoD7DWsh4cW/+khatttttttt.JPG" />

صفحات

شنبه، تیر ۲۶، ۱۳۸۹

الهي ميلرزم ازانكه نه ارزم


الهی اگر از دنیا نصیبی است به بیگانگان دادم و اگر از عقبی مرا ذخیره یی است به مومنان دادم ـ در دنیا مرا یاد تو بس و در عقبا مرا دیدار تو بس دنیا و عقبا دو متاعند بهایی و دید نقدیست عطائی ـ قومی بینم باین جهان از و مشغول قومی از هر دو جهان بوی مشغول گوش فرا داشته که تا نسیم سعادت از جانب قربت کی دمد؟ و آفتاب وصلت از برخ عنایت که تابد؟ بزبان بیخودی و به حکم آرزومندی میزارند و میگویند ـ
کریما مشتاق تو بی تو زندگانی چون گذرد؟ آرزومند بتو از دست دوستی تو یک کنار خون دارد ـ بی تو ای آرام جانم زندگانی چون کنم؟ چون نباشی در کنارم شادمانی چون کنم؟
الهی هر که تو را جوید او را بنقد رستخیزی باید یا بتیغ ناکامی او را خونریزی باید ـ
عزیز دو گیتی هر که قصد درگاه تو کند روزش چنین است/ یا بهره این درویش خود چنین است؟
الهی همگان در فـــراق میسوزند و محب در دیدار چون دوست دیده ور گشت ـ محب را با صبرو قرار چه کار؟
خداوندا تو ماراجاهـــل خـــواندی ـ از جاهـــــل جز جفا چه آیـــــد؟

هیچ نظری موجود نیست: